سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرزمین اقتدار

تبار و خانواده

 
 
 
 
 
 
 
 
فرورتیش پدر
فرماندار قبیله‌ای
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دیاکو
شاه ماد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فرورتیش
شاه ماد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دختر نبوپولاسار
شاهدخت بابلی
 
هووخشتره
شاه ماد
 
هـمـسـر اول
(؟)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آمیتیس
شاهدخت مادی
 
ایشتوویگو
شاه ماد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

به گفته? هرودوت، هووخشتره نوه? دیاکو (بنیان‌گذار امپراتوری ماد) و فرزند فرورتیش بود که بعد از مرگ وی به حکومت رسید.[10] این گفته? هرودوت احتمالاً بر مبنای اشتباه شدن پدر هوخشتره با مدعی تاج و تخت ماد در سده? ششم، فرورتیش باشد که ادعا می‌کرد خشثریه و از نوادگان هوخشتره است. در نوشته‌های سده? هفتم پیش از میلاد، هیچ گواهی از فرورتیش و یا هوخشتره در دست نیست. از این روی، شواهد اندکی از یک کاشتاریتی (شکل آشوری از واژه? ایرانی باستان خشثریه) است که یکی از سه سرکرده? مادای، ساپاردا و بیت کاری بوده‌است که قیام موفقیت‌آمیزی را علیه? آشور در حدود سال 673 پیش از میلاد رهبری کرد. این خشثریه? اهل کار-کاشی (شهر اصلی بیت کاری؟) همانطور که جورج کامرون و دیگران عقیده دارند، ممکن است پدر هوخشتره باشد.[11]

همسر وی دختر (و یا نوه?) نبوپولاسار پادشاه بابل بود[12] اما معلوم نیست که تنها همسر وی بوده باشد. پسر وی ایشتوویگو نام داشت که آخرین پادشاه ماد بود.[13][14] امیتیس دختر و یا نوه? هووخشتره (دختر ایشتوویگو) بود که بعد از سقوط آشور در سال 614 پیش از میلاد ازدواجی سیاسی بین وی و بختنصر دوم پسر نبوپولاسار جهت مستحکم‌تر کردن اتحاد بابل و ماد منعقد شد.[15][16] بعدها و در سال 585 پیش از میلاد هم ازدواجی سیاسی دیگری بین ایشتوویگو پسر هووخشتره و آریانیا دختر پادشاه لیدیه صورت گرفت.[17][18]


هووخشتره (پارسی باستان: hUvaxšatara، اکدی: mÚ-ak-sa-tar و mUk-sa-tar، عیلامی: mÚ-ak-sa-tar, mUk-sa-tar و mÚ-ma-ku-iš-tar، فریگی باستان: Ksuwaksaros، یونانی: Kyaxár?s) سومین و تواناترین شاه ماد و نخستین پادشاه در دوران باستان است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد. او را می‌توان بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراتوری ایرانیان باستان دانست. مرگ فرورتیش پدر هووخشتره و شکست مادی‌ها، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد تا این‌که سرانجام هووخشتره توانست به 28 سال فرمانروایی آن‌ها پایان دهد. وی مادیا پادشاه سکاها را به همراه سرکردگانش به مهمانی خواند، همه را مست کرد و به قتل رسانید و بدین ترتیب غایله? سکاها را پایان داد. چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر وی فراهم شد، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت. هووخشتره، شکست پدرش فرورتیش را در برابر آشوری‌ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد؛ زیرا سربازان طوایفی که به همراه سرکردگان خود در هنگام جنگ به اردو می‌پیوستند، هرگز از عهده? یک سپاه منظم بر نمی‌آیند. به همین خاطر ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و به جای تقسیمات سابق عشیرتی، آن‌ها بر حسب نوع سلاح تقسیم‌بندی کرد و این خود استعداد جنگی ‌آن‌ها را بسیار بالا برد. وی در این راه باقی‌مانده? سکاها را هم به خدمت گرفت. هووخشتره سپس با دولت بابل متحد شد و با نیروی نظامی خود به سوی سرزمین آشور حرکت کرد . در سال 614 پیش از میلاد از کوه‌های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت باستانی دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نبوپولاسار در شهر آشور به دیدار هووخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ماد و بابل تجدید شد. در سال 612 پیش از میلاد هووخشتره و نبوپولاسار توانستند با حمله به نینوا پایتخت آشوریان و فتح آن، به عمر امپراتوری آشور خاتمه دهند. پس از فتوحات و پیروزی‌های فراوان، هووخشتره این بار متوجه غرب و لیدیه و شهرهای تجاری یونان شد. وی با آلیات شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین‌های بالای رود هالیس را تصرف کند. جنگ بین مادها و لیدی‌ها سرانجام در سال 585 پیش از میلاد مسیح به دلیل خورشیدگرفتگی ناگهانی پایان یافت. هووخشتره هم در همان سال و یا سال بعد درگذشت. پس از هووخشتره پسرش ایشتوویگو به حکومت رسید و 35 سال حکومت کرد.


دیاکو یا دیااُکو بنیان‌گذار و نخستین شاه حکومت ماد بود. نام وی در منابع گوناگون، به صورت‌های مختلفی ذکر شده‌ است؛ از جمله هرودوت که نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشته‌ است. نام دیاکو برگرفته از واژه? ایرانی -Dahyu-ka به‌معنی سرزمین است.

تاریخِ دقیق دوره? حکمرانی دیاکو دقیقاً مشخص نیست و احتمالاً بیش‌تر نیمه? اول سده? هفتم پیش از میلاد را دربرمی‌گرفته‌ است. بنا بر گفته هرودوت، دیاکو برای 53 سال پادشاهی کرد.

براساس نوشته‌های هرودوت، دیاکو نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کرده‌ است. وی طرح و نقشه? ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت و در یک دوره? بی‌قانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکده? خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بی‌طرف بدست آورد. به این ترتیب حوزه? فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه می‌کردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد این جایگاه برای وی دردسرساز شده‌ است و حاضر به ادامه? کار نیست. در پی این کناره‌گیری، دزدی و اغتشاش فزونی یافت و مادها گرد هم آمدند و این بار وی را به‌عنوان پادشاه برگزیدند.

نخستین کار دیاکو پس از به‌پادشاهی رسیدن، گماشتن نگهبانانی برای خود و نیز ساخت پایتخت بود. شهری که دیاکو برای این منظور برگزید در زبان فارسی باستان هگمتانه و به زبان یونانی اکباتان خوانده می‌شد که همدان امروزی دانسته می‌شود. هگمتانه به معنی «محل اجتماع» یا «شهری برای همه» است و اشاره‌ای است به گردهم آمدن طوایف مادی که سابقاً متفرق بودند. او در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، دستور داد تا یک دژ مستحکم بر روی تپه‌ای در این شهر ایجاد شود تا همه? امور نظامی، دولتی و خزانه‌داری در آن انجام گیرد.

سارگون دوم شاه آشور در سال 715 پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو متحد شده‌ است. او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان، بار دیگر وارد ماد شد تا چنانکه مدعی بود، به «هرج‌ومرج» آن‌جا پایان دهد. او در نهایت دیاکو را اسیر کرد و به‌همراه خانواده‌اش به حمات (در سوریه امروزین) تبعید کرد.

برخی از ایران‌شناسان، دیاکو را با ویژگی‌هایی که هرودوت برای او برمی‌شمارد با هوشنگ شاهنامه یکی می‌گیرند و لقب پَرَداتَ یا پیشدادی را با نخستین قانون‌گذار یکی می‌دانند. سنت دینی، هوشنگ را نخستین کسی می‌داند که پادشاهی را در ایران برقرار کرد. پس از دیاکو، پسرش فرورتیش جانشین او شد و مدت 22 سال حکومت کرد.


دین اسلام و مذهب تشیع دین و مذهب رسمی اصفهان است ولی از سده‌های پیش ارامنه، یهودیان، بهاییان و زرتشتیان و سایر اقلیتهای مذهبی نیز در شهر زندگی می‌کرده‌اند. جلفا که در جنوب اصفهان قرار گرفته منطقه‌ای است که بیشتر ارمنی نشین می‌باشد و از منطقه‌های خوب شهر نیز قلمداد می‌شود. اصفهان شهری است که اسلام به صورت تدریجی و آرام آرام به رضا و رغبت از سوی مردم اصفهان پذیرفته شد[نیازمند منبع]. یکی از صحابه پیامبر اسلام و از شیعیان امام علی به نام «عبدالله بن بریر خزاعی» اسلام را به اصفهان آورد.[40] ورود مذهب تشیع به این شهر در طی چندین دوره زمانی صورت گرفته که مهمترین آن عبارتنداز: هجرت ابن هلال ثقفی از کوفه به این شهر، اقامت و تبلیغ صاحب بن عباد وزیر آل بویه در این شهر، هجرت تبلیغی علامه حلی و شاگردانش به همراهی و حمایت الجایتو (شاه خدا بتده) پادشاه شیعه مغول، و در آخرین دوره در دوره صفویه و هجرت علمای جبل عامل به این شهر، بافت شیعی این شهر به نقطه تکامل رسید.

یهودیان اصفهان از قدیمی ترین اهالی این شهر می‌باشند که در گذشته در محله جویباره (اصفهان) ساکن بوده‌اند ولی اکنون بیشترشان به خارج کشور مهاجرت کرده‌اند، معدود یهودی‌های باقی‌مانده هم بیشتر در خیابان فردوسی ساکن هستند.

«در اصفهان، ارامنه و دیگر شاخه‌های مسیحی، زرتشتیان، بانیان-هندوهای تاجرپیشه- و یهودیان زندگی می‌کردند. اصفهان در جایگاه یک پایتخت و با شکوفایی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در روند تاریخی خود داشت، همواره کانون نگرش اقلیت‌ها بود.»[41][42]


جمعیت این شهر در سال 1385 بالغ بر 1?583?609 تن برآورد شده‌است. در سال 1390 طبق آمار رسمی کشور، جمعیت این شهر 1?756?126 برآورد شده است. اصفهان از دیرباز از مهمترین مراکز شهرنشینی در فلات ایران به شمار می‌رفته‌است. در 5 دی 1319 در زمان رضاشاه برای نخستین بار در ایران به سبک اروپایی در اصفهان از مردم سرشماری بعمل آمد و 204?600 تن را ساکن شهر) اصفهان گزارش کردند.