اگرچه تا پیش از قرن نوزدهم سلسلههای گوناگون حاکم بر ایران همانند دیگر کشورهای آسیایی با برخی دولتهای غربی مانند ونیز , انگلستان، روسیه (نیمه غربی) , پرتغال، اسپانیا، هلند و... تماسها و مراوداتی_اعم از خصمانه و یا دوستانه_ داشتند؛ اما وجه تمایز میان این تماسها در سده? نوزدهم میلادی با سدههای پیشین، افزایش چشمگیر حجم آنها و نیاز روزافزون کشورهای اروپایی به مواد خام دیگر مناطق جهان بود. وقوع انقلاب صنعتی در اروپا کشورهای توسعه یافته? این قاره را به صادرکننده? عمده? کالاهای صنعتی با قیمتی نازل تر از کالاهای بومی مبدل کرده بود که این امر تاثیرات اجتماعی و سیاسی زیادی به دنبال داشت.[9] سیطریه? اقتصادی کشورهای صنعتی، بازرگانان محلی و پراکنده را برای نخستین بار در قالب طبقهای با منافع مشترک یکپارچه کرد.[10] این طبقه به دلیل پیوندهایش با روحانیون در جنبشهای آینده طبقه? متوسط سنتی نام گرفتند.[11]
در کنار این طبقه، گروه اجتماعی جدیدی با نام «منورالفکران» در ایران شکل گرفتند که از طرق گوناگون مانند سفر یا مهاجرت به کشورهای توسعه یافته? غرب و یا نواحی کمتر توسعه یافته که در عین حال جلوتر از ایران بودند مانند قفقاز، هندوستان و... با دنیای جدیدی به غیر از دنیایی که تاکنون در آن زندگی میکردند آشنا شدند.[12]
شکستهای نظامی پی در پی ایران از روسیه تزاری و سپس بریتانیا و تجزیه? ایالات ثروتمند قفقاز و پس از آن تحمیل قراردادها و امتیازات نامنصفانه? بازرگانی و کاپیتولاسیون و نقض حاکمیت ملی ایران نیز فکر ایجاد تغییر و تحول و اصلاحات را در گروهی از سیاستمداران و روشنفکران و روحانیان ایران ایجاد کرد.[نیازمند منبع]